معنی نخلی هکاردن - جستجوی لغت در جدول جو
نخلی هکاردن
ور رفتن، سیخونک دادن
ادامه...
ور رفتن، سیخونک دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حالی هکاردن
متوجه کردن، فهماندن
ادامه...
متوجه کردن، فهماندن
فرهنگ گویش مازندرانی
کالی هکاردن
بریدن، دو نیم کردن، صدمه زدن
ادامه...
بریدن، دو نیم کردن، صدمه زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
نالش هکاردن
ناله کردن، شکوه و شکایت کردن
ادامه...
ناله کردن، شکوه و شکایت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
هالی هکاردن
فهماندن، آگاه کردن
ادامه...
فهماندن، آگاه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پلی هکاردن
یک سو شدن، کندن، از پا انداختن حریف، این طرف آن طرف کردن.، پشت و رو کردن، از پای در آوردن
ادامه...
یک سو شدن، کندن، از پا انداختن حریف، این طرف آن طرف کردن.، پشت و رو کردن، از پای در آوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
گلی هکاردن
گله کردن
ادامه...
گله کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
نال هکاردن
نعل کردن ستور
ادامه...
نعل کردن ستور
فرهنگ گویش مازندرانی
نئل هکاردن
کژ کردن، خم کردن به سویی، مایل کردن
ادامه...
کژ کردن، خم کردن به سویی، مایل کردن
فرهنگ گویش مازندرانی